سلام...
در بین یادداشت های قدیمی خودم که بعد از خوندن هر کتاب می نوشتم به مطلبی از کتاب "اتاق آبی" سهراب سپهری برخوردم که به موضوع کمپین یعنی تدریس کاربردی مربوطه ...
این همون نوشته سهراب سپهری هست که شاید بیش از 40 سال پیش شیوه ی آموزش رو نقد کرده بوده :
شاگرد کیسه زباله بود...درس در او خالی می شد..."منابع طبیعی ایران " در کتاب جغرافی بود نه در خاک ایران !
سرمشق ادب و راستی در محیط مدرسه نبود در رسم الخط مدرسه بود !
معلم در سخنرانی مدیر "پدر دلسوز" بود ، در کلاس نه پدر بود نه دلسوز !
کتاب درس فارسی یک مرقع بی قواره بود ، در آن ظرف در کنار صدف بود ، قاآنی کنار مولوی ...مولوی در کتاب سال سوم ابتدایی بود ، مهم نبود که مولوی دور از فهم ما بود (دور از فهم دانشجوی ادبیات هم هست ) شعرش از رو هم درست خوانده نمی شد !
آموزش جدا بود از زندگی ... کتاب تفاله ی واقعیت بود !